ره آوران سرزمین نور
دل نوشته هایی از سرزمین نور
شهدا رفتند جوانان پر از عشق خمينی رفتند پر از تاب و تب و شور حسينی رفتند سبک بال از اين خرمه ی ننگين رفتند چه زيبا رسيدند به رويای خميی آری،رفتند جام عشق سر کشيدند رفتند کربلا چه مظلوم پر کشيدند پر عطش رفتند ز خشکی تا به دريا يا حسين گفتند و جام نيکی سر کشيدند رسيدند عاقبت امواج پر عشق بر بهشت الوعده وفا کرد خداوند بزرگ نيک سرشت بر سر در عرش اين گونه نوشتند بخوان ما بنده ی عشقيم و تو آن خان بهشت دم رفتن ميگفتی بازميگردم بايد کمی صبر کنم حالا بگو تا کی تحمل اين زجر کنم بعد از شما ای گل های بهشت ديگر چگونه آهنگ ديدار کنم رفتيد سفر خوش زما ياد کنيد در نزد خدا ی تعالی شفاعت کنيد آن دم که به ديدار مهدی موعود شرفياب شديد يادی زدل تنگ و پر غم ما هم بکنيد شاعر:امير متين صدر
یک شنبه 1 آبان 1390برچسب:, :: 12:45 :: نويسنده : حامد من از اهالي ديار عشقم من از قبيله و تبار عشقم عشق يعني يه جوون يه جوون بي نام و نشون
یک شنبه 1 آبان 1390برچسب:, :: 12:19 :: نويسنده : حامد
کجایند مردان بی ادعا: و اما بعد از گذشت 29 سال از شروع جنگ تحمیلی ما چه میکنیم؟ ما با خیال راحت پا بر روی خون شهیدان میگذاریم وو اصلا از آن ها یادی نمیکنیم و فقط و فقط برای آسودگی خاطر خودمان کوچه ها و خیابان ها را با نام آن ها تزئین کرده ایم ! آیا شهدا رفتند تا با رفتنشان باعث تصاحب نام کوچه ها شوند؟؟ یا رفتند تا با رفتنشان به ما رسم عاشقی و زندگی بیاموزند؟؟ آه و صد هزار افسوس از بی خبری و نا آگاهی ما!! یادمام رفت که چرا رفتند شهدا... فراموششان کردیم اشتباه کردیم اگر آن ها نبودند الان معلوم نبود چه بلایی سر ما میامد، ایران الان می شد افغانستان یا عراق کدام این ها بود؟؟ چه کسی بر سر ما حکومت می کرد.. واقعاً پدری مهربان چون آقا سید علی بر ما رهبری می کرد؟؟ ای خواهر و ای برادر من کمی تفکر کن و ببین چرا به این روز و حال افتادیم؟ چرا بی حیایی عادتمان شد چرا لباس های زنان و مردانمان کوتاه تر شد، چرا جوانانمان آلوده ی پلیدی ها شدند تفکر کن و آخر به این نتیجه خواهی رسید که همه ی این ها به خاطر فراموش کردن شهداست، اگر با آن ها انس گرفته بودیم حالا بیشتر با خدا دوست بودیم و دیگر دوست تنها ییهامان شیطان و گناه نبود... واقعا شهیدان از روی شما شرمنده ایم!!
این کیست که سیمای حسینی دارد از هاله رویش رخ مهتاب خجل بسـی گفتیـم و گفتند از شـهیدان شهیدان را شهیدان می شناسند نگاه کن پدر این نقشه های ایران است به من بگو که شلمچه کجای ایران است شلمچه نیست در این نقشه های جغرافی نگفته ای تو مگر کربلای ایران است ؟ عجیب اینکه در آن سرزمین خون افشان پر ازدحام ترین جاده های ایران است ز بس شهید که از آن بهشت آوردند گمان کنم گل آب و هوای ایران است گرفت نقشه ز دستم پدر و ابری گفت : شلمچه ناحیه ی باصفای ایران است برای رفتن اگر دل دلیل ما باشد ز هر طرف بروی ابتدای ایران است چه چشمه ها که نجوشید روی آن از خون چه خونبهای گرانی برای ایران است ز گوشه گوشه ی میهن در آن پلاکی هست شلمچه نقشه ی جفرافیای ایران است...
|